انسان ها اگر اندکی در انتخاب پیشه هایشان تأمل کنند، چه بسا همگی اساسا دانشجو و محقق شوند؛ زیرا طبیعت و سرنوشت همه آنها به طرز جالبی شبیه به یکدیگر است. ما در اندوختن مال و منال برای خود و فرزندانمان، در تأسیس یک خاندان یا یک دولت، یا حتی در کسب نام فناپذیریم؛ اما آنگاه که با حقیقت سر و کار پیدا می کنیم فناناپذیر می شویم و دیگر نیازی به ترسیدن از دگرگونی و حادثه نداریم.
در جایی خواندم هنگامی که پیامبر اسلام(ص) با سپاه خود برای فتح مکه می رفت، سگی را دید که به بچه هایش شیر می داد و زوزه می کشید. پیامبر به یکی از همراهانش فرمود که کنار آن حیوان بایستد و از او مراقبت کند.. این ماجرای گیرا، نهایت توجه به حیوانات را نشان می دهد. می توان تصور کرد که پیامبر با دیدن بی رحمی هایی که به شکل عادی و به نحوی بسیار غیرضروری در جوامع مدرن امروزی بر حیوانات وارد می شود، وحشت زده می شد.
باری من فکر می کنم که هر آدمی بوی مخصوص به خود را دارد. البته ما تشخیص نمی دهیم، چون بوها با هم مخلوط می شوند و ما به راستی نمی فهمیم که بوی گند می آید و این بو همان است که آن را «بشریت» می نامند؛ البته منظورم تعفن بشری است. کسانی هستند که آن را به طیب خاطر بو می کشند، چنانکه انگار بوی اسطوخودوس است. اما به من یکی، از این بو حالت استفراغ دست می دهد. به هر حال بگذریم، که این خود حدیثی دیگر است.
هر دینی با تجربۀ دینی بنیانگذار آن آغاز می شود. این تجربۀ عمیق و تحول آفرین، همۀ وجوه زندگی بنیانگذار، اعم از گفتار، کردار، عواطف، باورها و خواسته های او را تحت تأثیر قرار می دهد و از او انسانی دیگر برمی سازد. بنیانگذاران ادیان پس از این، تولدی دوباره می یابند و از نظرگاهی […]
جلسه اول؛ برگزار شده در دوازدهم مرداده ماه 1396 نکاتمقدماتی با آنکه زندگی جدید، آدمی را بیشتر در معرض غافلگیری مرگ قرار داده است اما آدمی همچنان مانند گذشته در ناخودآگاه خویش، مرگ را درباره خود باور ندارد و تنها به مرگ دیگران معترف است. مواجهه با مرگ دیگران نیز گاهی نتیجه معکوس بر جای […]